قومو یا ایها الکرام اخبار رسیده از منامه پایتخت بحرین حاکی از آن است که قاضی دادگاه عالی نظامی بحرین که حکم اعدام و بازداشت این 7 جوان بی گناه را صادر کرده بود، به درک واصل شد. دلال ها و قاچاقچیان اعضای بدن که با غارت اعضای بدن شهدا و مجروحان بحرینی و انتقال آنها به فلسطین اشغالی و همچنین برخی از کشورهای اروپایی به دنبال سودجویی های وسیع خود هستند فعالیت های خود را در بحرین شدت بخشیده اند. این جنایات در سکوت کامل رسانه های غربی و عربی در حال انجام است. روی عکس کلیک کنید برای ادامه مطلب.... به گزارش ایمنا، با شدت گرفتن کشتار بیرحمانه ی مردم بحرین همچنین یمن، لیبی و دیگر کشورهای اسلامی، انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی به پیشنهاد کمیته استشهادی کمک به مردم مظلوم بحرین، که درجزیره خارک مستقر شده بودند وبلاگ بین المللی جنبش گرافیکی بیداری اسلامی را راه اندازی نمود. در توضیحات این وبلاگ آمده است؛ این وبلاگ سعی دارد با تلاشی هرچند کوچک، قسمتی از جبهه رسانه ای قیام های حاصل از بیداری اسلامی رابه زبان تصویر، نوشتار و به صورت بین المللی انعکاس دهد و ندای "هل من ناصر ینصرنی" مظلومان عصر خود را لبیک گفته و به ملت ها آگاهی رساند. گفتنی است؛ در این وب به آدرس http://islam-poster.blogfa.com پوسترهایی که طراحان انقلابی در زمینه ی بیداری اسلامی کار کرده اند قرار گرفته است . پ.ن: در همین رابطه (+) (+) (+) (+) (+) ببینید. روی سخنم با (مثلا یا به اصطلاح)روشنفکرانی است که هنوز در سطح جامعه رگ غیرتشان برای جناب موسوی و دوستدارانش(بخوانید دارودسته اش) بالا میزند.هنوز که هنوزه معتقدند دیکتاتوری در ایران به اوج خود رسیده است. سال 88 دختری به نام ندا آقا سلطان به قتل رسید!در کوچه های تهران.در بحبوحه فتنه ای مخملی! او اکنون در بین مخالفان نظام به"فرشته آزادی"شهرت یافته است!فیلم کشته شدن او را بارها دیده ایم.اخبار و تحلیل های مربوط به آن را خوانده ایم.علت مرگش هر چه که بود به عنوان دختری بی گناه که در جریان فتنه از دنیا رفت در ذهن ها ماند.ندایی که به عنوان ندای آزادی فتنه گران معرفی شد و تبدیل شد به یک جریان.تیتر اول خبرگزاریها و سایتهایشان شده بود ندا آقاسلطان.سوژه ای شد برای آنان که به دنبال بهانه ای برای نفی اسلامی بودن این مملکت بودند(شاید خودشان بهانه را ایجاد کردند...الله اعلم!).و شما روشنفکران برایش طلب آمرزش کردید.و تراژدی غمگینی از مظلومیت او در برابر ظلم(ازهمه بسیجیان محترم پوزش می طلبم) بسیجیان ظالم! ایران اسلامی نوشتید. امسال، سال90.دختر 20 ساله بحرینی، شاعره جوانی که برای دفاع از قیام بحرین دردنامه ای خواند،خواهرم آیات.در اوج مظلومیت، آزار دید،شکنجه شد،به او بی حرمتی شد..اما برای خیلی از این آدم ها ، همان ها که ندا را فرشته آزادی خواندند،آیات القرمزی ارزشی پیدا نکرد! چرا جریان نشد؟چرا بهانه ای نشد برای آزادی خواهان و مبارزین با نظام دیکتاتوری ایران! مگر به نام آزادی و برای آزادی نمی جنگند؟چرا لال شده اند؟ نباید از او سوژه بسازند برای زیر سوال بردن رفتار کثیف سردمداران استکبار!می دانید که نمی خواهند... **با شما هستم.با شما که از شدت روشنفکری به کوته فکری رسیده اید.چشمانتان را باز کنید گوش هایتان را تیز کنید و برخیزید که دنیا برای نابودی طاغوت برخاسته است.** منبع: وبلاگ آسمان آبی است پ.ن: قربانیان تفکر کثیف استکبار. پ.ن: راز کوچه بنی هاشم و کوچه های بحرین وَعادَتُکُمُ الاِْحْسانُ * ظلمات کوچه کارش را سفت و سخت گرفته بود. دریغ از یک ذره روشنایی. کورمال کورمال به دیوار دست کشید تا بلکه جایی پیدا کند و دست و پا را بگیراند و از دیوار بلند خانه بالا برود. هنوز مانده بود تا برسد بالای دیوار و تاریکی داشت درماندهاش میکرد. پیشانی را مالید به دستش تا عرقش را پاک کند و زیر لب زمزمه کرد: « لعنت به این فرمان بیوقت خلیفه، آخر این واویلای تاریکی وقت مأموریت بود؟». به هر جان کندنی بود دست را رساند به لبهی دیوار و تقلایی کرد و خودش را رساند آن بالا. تنها روشنایی که از خانه پیدا بود مال یک شمع بود که نورش به حصیری می تابید و مردی داشت روی آن نماز می خواند. با خودش داشت فکر می کرد که کیسههای زر را کجای خانه میتواند پیدا کند. برای متوکل خبر آورده بودند که دینار فراوانی در خانهی ابالحسن ثالث جمع شده و انگار برای قیام خیالی در سر دارد. قرار بود سعید کیسهها به عنوان نشان جرم پیدا کند « اول بگذار پایت به زمین برسد، بعد خاکی به سرت خواهی ریخت». سعید این را با غیظ زیر لب گفت و دوباره دانه های عرق را از صورتش پاک کرد. ابرها غلیظتر شده بودند و همان یکذره روشنایی مهتاب را هم دیگر از زمین دریغ می کردند. نه میشد از آن بلندی به پایین پرید و نه دیوار در آن تاریکی دیده میشد تا دستاویزی پیدا شود.نه راه پیش بود نه راه پس. *** مرد از روی حصیر بلند شد و کمی بعد همراه کسی دیگر با چراغی نزدیک دیوار شد و رو به همراهش کرد و به بالا اشاره کرد:« در روشنایی چراغ کمکش کنید تا پایین بیاید. مبادا آسیب ببیند». سعید را که از دیوار پایین آوردند مرد رو کرد به او و گفت:« خانه در اختیار تو است». سعید با دهان باز اطراف را نگاه میکرد و کمی بعد نگاهش خیره ماند آستین لباس کهنه و پشمینهای که دست ابالحسن از آن بیرون آمده بود و کیسهی زری دستنخورده را تا جلوی صورتش بالا آورده بود. نشان مادر خلیفه روی کیسه بود. در شهر همه از ماجرای نذری که مادر خلیفه کرده بود خبر داشتند. سعید هم میدانست که کیسه زر، نذر مادر متوکل بوده است برای شفای خلیفهی بیمار. خلیفهای که به خون اباالحسن ثالث تشنه بود.آن شب تنها کیسه زری که در خانه امام هادی(ع) پیدا شد. همان نذری مادر خلیفه بود که دستنخورده به دارالعماره رفت. * از زیارت جامعه کبیرهی امام هادی (ع) منبع: آخرین رسول بسم الله الرحمن الرحیم
موج وبلاگی "جانم فدای حضرت هادی (ع) " به راه افتاده است .با حمایت از این حرکت ،کار کوچکی کنیم در برابر این بی حرمتی ها. این سخنرانی را بخوانید : سخنرانی حجه الاسلام پناهیان در خصوص اهانت به مقدسات آقا! شق القلم : نقی؛ یعنی پاک، پاکیزه، زلال، خالص. پ.ن: مردم با آن دشمنی میورزند که نمیشناسندش. چه دل است این دل من؟ جانم آید به خروش چه کنم دل من می شکند منبع: دو کلام حرف حساب
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
السلام علیکم یا حجج الله فی ارضه
السلام علی علی بن محمد النقی الهادی
ما شما را، تو را دوست داریم.
که زیک لرزش اشک
بر رخ رهگذری
یا ز نالیدن مادر به فراق پسری
دل من می شکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
هر کجا اشک یتیمی رنجور
می چکد بر سر مژگان سیاه
هر کجا چشم زنی غمزده با یاد پسر مانده به راه
در مزاری که زنی ناله کند در عزای پسرش
یا یتیمی که کند گریه به سوگ پدرش
ور ببینم پر خونین کبوتر را
یا یکی بچه گنجشک که بشکسته پرش
دل من می شکند
حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر
که به حسرت کند از شیشه اشک به عروسک نگه گاه به گاه
وز دل تنگ کند ناله و آه
ناله پیرزنی غمزده و دست تهی
که ندارد نفسی
ضجه مرغ اسیر
که کند ناله به کنج قفسی
هق هق مرد اسیری که بلا دیده بسی
حالت دختر زشتی که ز شرم
رو ندارد به کسی
دل من می شکند
هر کجا در نگه تازه نهالانی خرد
از ستیز پدر و مادر خشم آلوده
می وزد بوی طلاق
وز پراکندگی غافله ای برخیزد
در سرا بانگ فراق
آن زمانی که بدنبال شهید
مادر داغ به دل
سینه می کوبد و می نالد و می گرید زار
همچنان ابر بهار
یا زمانی که نشیند در اشک
بر سر سنگ مزار
و به فریاد کند نام پسر را تکرار
دل من می شکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه دل است این دل من
دلم از ناله مرغان چمن می شکند
ز خیال غم مردم دل من می شکند
دلم از داغ شهیدان وطن می شکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
002
003
004
005
...
\آیات القرمزی\ در تجمع بزرگ بانوان بحرین
بحرینیها حمله به زنان را محکوم کردند!
یکی از رهبران جریان عمل از شکنجه بانوان بازداشت شده خبر داد
تظاهرات زنان بحرین علیه حکم زندان پزشکان
برخی اعضای خاندان آلخلیفه در شکنجهها شرکت میکنند!
ظهور آیاتالقرمزیهای جدید؛ نتیجه پنجماه سرکوب در بحرین + فیلم
آیات القرمزی مجدداً بازداشت شد!
شعر از کودکی با من بود!
از شدت شکنجه در زندان به کما میرفتیم!
شاعره آزادی در حصر خانگی
عکس هایی از اتاق آیات القرمزی پس از آزادی
آهای مردم بحرین ، با شما هستم :
«آیات القرمزی» شاعره جوان بحرینی از زندان آل خلیفه آزاد شد.
[همه عناوین(101)][عناوین آرشیوشده]
Design By :
TopBloger.com |